سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 وصیت نامه شهید احمدیان - سلام شهدا

وصیت نامه شهید احمدیان

یکشنبه 86 بهمن 28 ساعت 1:56 عصر

           کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شی و هو خیر لکم
                                  و عسی ان تحبوا شی و هو  شر لکم


                                  بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان


با سلام حضور آقا امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و با درود به روان پاک شهیدان گلگون کفن و به امید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام و آزادی آزادگانمان از چنگ بعثیون کافر .
حضور محترم خانواده عزیز و دوستان گرامی و امت همیشه در صحنه و ایثارگران سلام عرض نموده و سلامتی همه را از درگاه ایزد منان خواستارم .
این وصیت نامه و توصیه هایی است که به حضور عزیزانم تقدیم می کنم تا اولا درد دل اولین و آخرین بارم در صورت فوز عظیم شهادت باشد و در ثانی واجباتی که برگردنم مانده و آن ها را ادا ننموده ام را متذکر شود و از خانواده ام درخواست نمایم که این دیونی که برگردنم مانده ادا نمایند شاید پس از ادای حق الناس ، خداوند به لطف و کرمش از حق الله بگذرد .


در وهله اول روی سخنم با خود خداست ، خدایا سپاست می گذارم که من نعمت وجود را عطا نمودی و مرا لیاقت بخشیدی که خلافتت را در زمین بر عهده گیرم چه من از همه چیز کمتر ، احترام تو را گذاشتم و بواسطه غرور و عصیانم روی تو را بر زمین زدم و به جای رسم بندگی ، رسم علو و تکبر را پیش گرفتم و آن چه که در شان تو بود به خود نسبت دادم و به واسطه فراموشی تو را از خودم نیز فراموشم شد و این جا بود که روی عنایتت را از من برگرداندی و چنین بود که به خاک سیاه افتادم و در اثر حماقت و بی توجهی خویش از یک طرف و غرور و سرکشیم از طرف دیگر آنچنان به دنائت و پستی افتادم که از حیوانات که تکلیف بر آن ها نیست گمراهتر شدم و در آن هنگام دیگر تو نتوانستی روی زشت کاری های مرا ببینی و به فرشتگان امر نمودی که بر روی افعال زشت بنده ام پرده ای بیفکنید تا دیگران از کارهای بد او مطلع نشوند و باز این جا بود که با تمام قهری که باید نسبت به بنده خطا کارت روا می داشتی رحمتت اجازه نداد و ندای " یا ایها الذین آمنوا لاتقنطوا من رحمت الله " را سر دادی و این چنین بود که انسان عاصی به امید بخشودنت باب توبه را به روی خود گشوده دید ؛ و انسان بازگشت ، گرچه دیر آمد ؛ خدایا من برگشتم و با هزاران امید و آرزو به سویت برگشتم و امیدم به تو و لطفت آنقدر هست که مرا به حرص انداخته است .
خدایا من اعتراف می کنم که تو مرا آفریدی تا چون نگینی بر تارک زیبای تاج هستی بدرخشم و به این واسطه تو بر فرشتگان فخر بفروشی که می دانم آنچه که شما نمی دانید ولی معذرت می خواهم که قدر نشناختم و ارزشم را نفهمیدم و تو را به واسطه افعال زشتم در برابر فرشتگانت خجلت زده نمودم .
آه ، آه خدایا می دانم و می دانی که بد کردم ولی به عنوان بنده ای که در تمام هستی کسی غیر تو ندارد می گویم ، که در تمام هستی از دنیا و آخرت کلمه ای زیباتر از نام تو " الله " نیافتم و در تمامی هستی تکیه گاهی غیر تو نیافتم . ای معبود من ، ای خالق من ، ای هستی بخش من به همان لطفی که نوح را از طوفان بلا نجات داده ای ، ابراهیم را از دست نمرود و آتشش حفظ نمودی ، موسی را از دست فرعون به ساحل نجات رهنمون شدی ، عیسی را از دست تحجر یهود نجات بخشیدی و نام محمد را در هستی انگشت نما نمودی ، به همان مرا از طوفان هوای نفس نجات ده و از آتش دوزخت محفوظ دار و از فرعون وجودم به ساحل تزکیه رهنمونم کن و از تحجر منیتم نجاتم ده و نامم را فقط و فقط در صفحه دوستانت ثبت نما و همچنین زندگیم ، که دلالتی بر اطاعت تو نبود و نداشت ؛ مرگم را مرضی رضای خویش گردان که شاید امید در این باشد . انشاءالله


مطلب بعدی شکر خدا بجا آوردن بواسطه عنایت هدایت به مکتب انسان ساز اسلام بود .
الحمدالله الذی هدانا... خدایا نمی دانم چگونه شد که لطفت شامل حالم شد که با نام چهارده معصوم آشنا شدم .  نمی دانم من بدبخت چگونه این خوشبختی را پیدا کردم که اسامی مقدس " محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام " را با زبان زمزمه کنم و از آنان طلب شفاعت در نزد تو نمایم . به هر حال می دانم همه جا تو بودی و همه چیز تو بودی ، تو را به این موجودات مقدس از سر تقصیرات ما در گذر .
خدایا نمی دانم چگونه شکرت را به جای آورم که مرا در زمانی قرار دادی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و توفیق زیارت و پیروی از رهبری چون حسین علیه السلام که از سلاله اوست عنایت نمودی .

دوستانم ، وصیت من وصیت شهدا است ، وصیت من وصیت آن هایی است که جان بر کف نهاده و عاشقانه جانشان را بر طبق اخلاص گذاردند و در کمال خضوع جان به جان آفرین تسلیم نمودند . برادران من تنها دلیلی که برای زنده بودن در زندگی یافتم هدفدار زندگی کردن بود و تنها هدفی که قابلیت این زندگی را داشت مکتبی زندگی کردن بود چرا که ان الحیوه عقیده  و جهاد . و چرا که زبان رهبرم آموختم که تمام مقصد ما مکتب ماست .


 

عزیزانم می دانم که این مسائل را می دانید ، نکند غفلت باعث شود که لحظه ای از اعتلای مکتب غافل شوید و خدای ناخواسته فردا دست حسرت بگزید که چرا می توانستم و نکردم .


 

اولین چیزی که در حرکت در این مسیر مطرح است جهاد است ولی نه مبارزه با دشمن ، بلکه مبارزه با خود . بله مبارزه باخودی که همیشه این خود و من و منیت بوده که مهمترین مانع راه بوده است و همیشه اصرار بزرگان دین این بوده که سعی کنید اول خود را بسازید و بعد دیگران را ، که هیچ راهی از این بهتر برای رسیدن به فلاح و رستگاری نیست .


 

خلاصه کنم این که سعی کنیم اول خودمان را بسازیم و از هر لحاظ تجهیز نمائیم و سپس به فکر انقلاب و کار برای اسلام باشیم والا تصور این که قلب بدون تزکیه قابلیت هدایت را در هر زمینه ای دارد کاملا غلط است .


 

سر خودمان را به هر بهانه ای کلاه شرعی نگذاریم و محتویات ذهنی و فکری خویش را به اسم اسلام و انقلاب بیرون ندهیم که اگر بواسطه این امر کوچکترین خللی در ذهن کسی و کوچکترین شبهه ای در فکر کسی وارد شود نه تنها عملمان مورد قبول نیست بلکه فقط خودمان را به بطالت کشانده ایم و باید خود خدا به دادمان برسد.
ای عزیزانم در زندگی اشتباهات زیادی داشتم ولی آنچه که در طول زندگیم پس از انقلاب رنجم می داد این بود که صداقت مرا با چیز دیگری جواب می دهند من خودم بسیار معیوب بودم ولی وقتی مشاهده می کردم طرف علنا برای هوای نفس کار می کند بسیار رنج می بردم .


 

بچه ها بیایید بترسیم ؛ فردا از نماز نخوان ها حساب پس نمی کشند ، فردا از نماز خوان ها حساب پس می کشند ، فردا مسئولیت ما سنگین تر از ضد انقلاب است چون اگر به آن ها بگویند چرا نکردید جواب می دهند که ما قبول نداشتیم ولی اگر به ما بگویند که شما که می دانستید چرا عمل نکردید شما که تقوا نداشتید چرا مسئولیت پذیرفتید شما که خودت می دانستی برای نفس کار می کنی چرا اخلاص پیشه نکردی ؛ پس وای بر ما ! وای بر فردای ما که فردای پرد دردی خواهد بود . هیچ گاه جرئت نمی کردم علنا این مسائل را در جمع مطرح نمایم و حتی فردی و در خلوت ، زیرا فکر می کردم اگر این حرف را می زدم اول چیزی که می گفتند این بود که خودش از روی هوای نفس صحبت می کند و از دیگران انتظار اخلاص دارد !
بله ما کار برای خدا را در این می دیدیم که اگر در شهر هستیم سر پاس برویم و اگر در جبهه هستیم یک اسلحه در دست بگیریم و به خیال خویش از انقلاب و اسلام پاسداری کنیم .
بچه ها هرگز این حرف ها را در حضورتان نگفته ام ولی قصدم از این حرف ها این نبود که کسی را ناراحت کنم و یا اظهار نارضایتی کنم ، ابدا به خدا از همه بچه ها راضیم و کوچک ترین کینه و حقدی نسبت به کسی در دلم نیست نمی خواهم هنگامی که به ملاقات خدا می روم طوری بروم که او دوست ندارد ولی راستش را هم می خواهم بگویم تا مسئولیتی برگردنم نماند.


 

برادران من این جمهوری اسلامی یک چیز مفتی نبود که به آسانی به دست ما رسید بلکه این یک حماسه بود که خط خط آن را با خون بهترین عزیزانمان بر کربلای ایران و در نینوای خوزستان نوشتیم و به دست آیندگان سپردیم .
بچه ها بسیج خیلی مقدس است نگذارید با کارهایمان طوری شود که بگویند اگر بسیج اینست پس نمی شود از انقلابشان انتظار داشت .
چشم دنیا به سوی ما و اعمال ما دوخته شده است کاری نکنیم که امام زمان (عج) خجل شود و از داشتن چنین سربازانی اظهار ناراحتی کند .


 

ای عزیزانم از باند بازی و گروه سازی جلوگیری کنید چرا ما باید اینقدر از همدیگر بیگانه شده باشیم که من برای گفتن حرف هایم حاشیه کاغذ را به این کار اختصاص دهم به هر حال می خواستم بدانید هیچکدم از مسئولیت هایی که به عهده گرفتم کاری جز افزودن بر مسئولیتم نبود و پذیرفتن هر مسئولیتی فقط به واسطه این بود که اگر کاری از دستم بر می آید که بتوانم انجام دهم ، انجام بدهم و الا خدا را شاهد می گیریم که در مورد کارهایی که کردم هرگز منظورم نبود که نفسم را اغنا کنم و اگر احیانا از چیزی یا از دست کسی ناراحت می شدم به خاطر دلسوزی بود و اگر کسی را از دست خودم ناراحت نمودم از صمیم قلب عذر خواهی می کنم و تقاضا دارم که اگر کینه ای از دست اینجانب در دل کسی است مرا ببخشید و حلال کنید زیرا پاسخگوئی به حق الناس در فردای قیامت امری بسیار سنگین خواهد بود .

ای عزیزانم از باند بازی و گروه سازی جلوگیری کنید چرا ما باید اینقدر از همدیگر بیگانه شده باشیم که من برای گفتن حرف هایم حاشیه کاغذ را به این کار اختصاص دهم به هر حال می خواستم بدانید هیچکدم از مسئولیت هایی که به عهده گرفتم کاری جز افزودن بر مسئولیتم نبود و پذیرفتن هر مسئولیتی فقط به واسطه این بود که اگر کاری از دستم بر می آید که بتوانم انجام دهم ، انجام بدهم و الا خدا را شاهد می گیریم که در مورد کارهایی که کردم هرگز منظورم نبود که نفسم را اغنا کنم و اگر احیانا از چیزی یا از دست کسی ناراحت می شدم به خاطر دلسوزی بود و اگر کسی را از دست خودم ناراحت نمودم از صمیم قلب عذر خواهی می کنم و تقاضا دارم که اگر کینه ای از دست اینجانب در دل کسی است مرا ببخشید و حلال کنید زیرا پاسخگوئی به حق الناس در فردای قیامت امری بسیار سنگین خواهد بود .


 

مطلب بعدی در مورد آینده بسیج است. ای دوستان من، وظیفه شما حفظ سنگر است در دوجبهه، یکی خط مقدم مبارزه با ضد انقلاب و دشمن در شهرها و دیگری در پشت خاکریزهای دشمن در خط مقدم مبارزه با دشمنان خارجی و استکبار جهانی. برادران چیزی که همیشه رنجم می داد بی تفارتی شما در قبال مسئولیتی بود که در جامعه داشتید شما وظیفه دارید که به بالاترین سطح فکری، چه از نظر درسی و چه از نظر مسائل مذهبی برسید. شما وظیفه دارید که خودتان را فدای جمهوری اسلامی نمائید، فکر نکنید فدا شدن به این است که انسان در جبهه شهید شود؛ این یک نوع فدا شدن است، فدا شدن مهمتر آن است که انسان تا آن جا که توان دارد رشد پیدا کند، درس بخواند و تخصص پیدا کند تا فردا به داد این جمهوری برسد همیشه که جنگ وجود ندارد بالاخره تمام می شود و یکسری می مانند، حال ما باید پیش خودمان بگوئیم که درس را می خواهیم چه کنیم! ، معلومات را می خواهیم چه کنیم! ، تخصص را می خواهیم چه کنیم! ؛ ای دوستانی که در جبهه و پشت جبهه با شما زندگی کردم تنها پیامم در این برهه از زمان این است که بدانید اگر کوچکترین سستی در انجام وظیفه بنمائیم فردای قیامت نمی توانیم در مقابل پیامبر و ائمه علی الخصوص آقا امیرالمومنین سر بلند کنیم و ادعا نمائیم که ما شیعه شما بودیم، شیعه علی علیه السلام کسی است که پا جای پای او گذارد و آنچنان که او بود باشد و الا با حرف، آدم به بهشت نمی رود.


 

نکته دیگر این که، برادران! باید هوشیاریمان را حفظ کنیم، باید خط امام را دقیق بشناسیم و دقیقا در آن خط حرکت نمائیم. امام، اسلام مجسم است؛ امام نمونه ائمه است و خلاصه امام ، امام است. باید دوست را از دشمن، و مومن را از منافق تشخیص دهیم این نباشد که هر کسی بتواند هر حرفی را خواست در ذهن ما فرو کند، نه برادران، باید خط و خطوط را خوب بشناسیم و نکند به واسطه خواب خرگوشی کاری به سرمان بیاورند که با قصد قربت ، خط امام را مورد تهاجم قرار دهیم و دل امام را با رفتارمان به درد آوریم، ای عزیزان! این زمان را غنیمت شمارید و حال که نائب ولی عصر(عج) حضور دارد از اسلامش پیروی نمائید و کاری نکنیم که مورد غضب خدا قرار گیریم و خدا این نعمت را از ما بگیرد و دیگر تا قرن های متمادی رنگ اسلام را نبینیم.


 

ای برادران امروز اصلی ترین وظیفه ما حضور در جبهه های نبرد است، نه به عنوان یک وظیفه فرعی، فکر نکنم کسی بتواد خود را توجیه نماید، هر که اینگونه نماید به اسلام مدیون خواهد بود و فردا نمی تواند جواب شهدا را بدهد.


 

برادران من! ما در این جنگ اشخاص مقدسی را داده ایم، مجتبی رسول زاده ها را داده ایم، ما علی کاظمی ها، کاووسی فرها را داده ایم، ما این عزیزان به خاطر این دادیم که جمهوری اسلامی پا برجا باشد ما این عزیزان را به این خاطر دادیم که اسلام سر بلند شود پس بیایید محض رضای خدا کاری نکنیم که اگر فردا در مقابل این عزیزان قرار گرفتیم سر بلند باشیم و خدای ناکرده مجبور نشویم از خجالت سر به زیر افکنیم و بگوئیم که خون شما بازیچه دست ما بود، نه هرگز!، پناه بر خدا از این که چنین عرق شرمی در روز قیامت بر جبین ما نقش ببندد، بنابراین ای عزیزان عزت از آن اسلام است، فقط باید کمر همت را ببندیم و از دین، ناموس و مملکت و قرآنمان به هر نحوی دفاع نمائیم.


 

عرض دیگری با شما دوستان ندارم. انشاءالله وعده دیدارمان در کربلای حسینی و نماز جماعت به امامت امام عزیز.


 

حلالم کنید و اگر خطائی از من دیدید درگذرید.


 

والسلام – برادرتان مسعود احمدیان – 1/10/1365

 در ضمن متن این وصیت نامه از وبلاگ  شهید احمدیان گرفته شده .

 شهدا در قهقه مستانه عند ربهم یرزقونند .


نوشته شده توسط : لاهوت

نظرات ديگران [ نظر]