پيام
+
داشتم يه متن که مال فروردين بود مي خوندم دلم گرفت آخه اينطور نوشته بود... رسيده عيدو دلها شاد و خرم/همه در فکر ديدارند باهم//همه آماده اند سفره بچينند//به فکر سفره هاي هفت سين اند//منم در سفره دارم هفت سين را//ولي توام شده با داغ زهرا// بود سين نخستين سيلي کين//بروي مادرم با دست سنگين//
* هاتف *
92/7/11
لاهوت
ببين برسفره سين دومم را//که سوئي نيست در چشمان زهرا// بگويم سين سوم تا بسوزي// که مادر سوخت بين کينه توزي//از اين ماتم دل حيدر غمين است// که سين چارمم سقط جنين است//بروي سفره سين پنجم اينست// سرسجاده اش زينب حزين است//شده سفره پر از اشک شبانه// ششم سين مانده سوت و کورخانه//چه گويم اي عزي از سين هفتم/// بود آن سينه ي مجروح مادر