پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
لاهوت
سلام شهدا
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
لاهوت
سلام شهداپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در تير 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
عابدترين
حضرت يونس عليه السلام به جبرئيل امين گفت: مرا به عابدترين اهل زمين راهنمايي کن!
جبرئيل مردي را به او نشان داد که جذام، دست و پاهايش را قطع کرده و او را نابينا و کر ساخته بود؛ ولي مي گفت: خدايا! تو را شکر مي گويم که آن چه مي خواستي از من گرفتي و آن چه مي خواستي، براي من باقي گذاشتي و اميد به خودت را در من زنده نگه داشتي.
@};- - مهران حداد
+
پيغمبري از پيامبران بني اسرائيل از حضرت باري تعالي درخواست نمود که توبه بنده اي از بندگان را که سال ها در عبادت بود، قبول نمايد.
جواب آمد: قسم به عزتم! اگر در حق او، اهل آسمان و زمين شفاعت کنند توبه اش را قبول نخواهم کرد؛ زيرا حلاوت گناهي که از آن توبه کرده در قلب اوست.
^ 92/6/28
+
حضرت عيسي عليه السلام که از کنار قبري مي گذشت، از خداوند درخواست کرد صاحب قبر را زنده فرمايد. همين که صاحب قبر زنده شد، عيسي عليه السلام از او سوال کرد حال و وضع تو چگونه است.
آن شخص عرض کرد: من حمال و باربر بودم، روزي مقداري هيزم براي کسي مي بردم که خلالي از آن جدا کردم، تا دندان خود را با آن خلال کنم. از آن زمان که مرده ام عذاب همان خلال را مي کشم.
...:( - خادمة الشهدا
+
از شبلي که از عارفان نامي است پرسيدند: اي شيخ! از چه زماني وارد زهد و تقوا شدي؟
او گفت: روزي از محله اي عبور مي کردم که سگي را برکنار جوي آبي ديدم. آن حيوان مي خواست آب بخورد؛ اما با ديدن عکس خود در درون آب، به خيال اينکه سگي ديگر درون آب است، مي ترسيد و خود را عقب مي کشيد.
اين روآوردن و گريز ساعتي ادامه پيدا کرد. سرانجام، سگ به ناگاه سر در آب فرو برد و دانست که سگ ديگري در کار نيست؛ بلکه خودش مانع رفع تشنگي اش بوده و وقتي خود را نديد به آسودگي سيراب شد.
شبلي گفت: با مشاهد? آن ماجرا فهميدم که حجاب و مانع من در رسيدن به کمال و ترقي، خودبيني خود من است و از آن پس، کوشش نمودم تا خود را نبينم و به خود نينديشم، تا راه سعادت را پيدا کنم! - لاهوت
+
شخصي به امام صادق عليه السلام گفت: گروهي از دوستان شما گناه مي کنند و مي گويند به رحمت خدا اميدواريم!
امام فرمود: آنها دروغ مي گويند که دوست ما هستند؛ بلکه قومي هستند که آرزوهاي بي جا، آنها را به اين طرف و آن طرف مي کشاند. کسي که به چيزي اميدوار باشد، براي رسيدن به آن، کار مي کند و کسي که از چيزي ترسان است از آن دوري مي نمايد.
+[وبلاگ]
تحول....دو سال پيش که با مدرسه رفتيم اردو يکي از روستاهاي دماوند تو نيومده بودي بچه ها شروع به بازي کردند آقا معلم گفت برو اين کتري را پر کن بيار منم رفتم کنار رودخونه که آب بيارم اما هنوز به رودخونه نرسيده بودم که صداي چندتا دختر خانم را شنيدم که داشتن شنا مي کردند جلو نرفتم و بين درختا و بوته ها خودم را پنهان کردم و شروع به گريه کردم ادامه در وبلاگ
+
چشم ناظر
مردي به جنيد گفت: چه کنم که بتوانم به نامحرم نگاه نکنم.
جنيد گفت: اين نکته را به ياد داشته باش که: پيش از آنکه چشم به تو به نامحرم بيفتد، چشم ديگري مراقب توست.
+
وقتي بر مي گشت خيلي مهربان مي شد، نمي گذاشت من يك تشك زيرش بيندازم، مي گفت: «مادر اگر ببيني رزمندگان شبها كجا مي خوابند! من چطور روي تشك بخوابم؟» اگر مي گفتم آب مي خواهم فوري تهيه مي كرد. ادامه ي مطلب در وبلاگ بخوانيد
+
دوست و دشمن ابليس
يحيي بن زکريا عليه السلام ابليس را ديد و به او گفت: اي ابليس! تو، چه کسي را بيش تر دوست و دشمن داري؟
ابليس گفت: پارساي بخيل را بيش تر دوست دارم، زيرا عمل او به بخل باطل مي گردد و با فاسق سخي دشمن هستم؛ زيرا سخاوت، او را از دست من مي رهاند.
+
شخصي که در بني اسرائيل مشهور به گناه بود، روزي بر سر چاهي رسيد؛ سگي را تشنه يافت، عمامه خود را از سرباز کرد و به کاسه اي بست و داخل چاه کردوازآن آب کشيدو سگ راسيراب نمود.
خداوند اين عمل او را پذيرفت و به واسه يکي از انبيا به وي خبر داد که من سعي فلان کس را پسنديدم و راضي شدم و به خاطر محبتي که به مخلوق من نمود،او را آمرزيدم.چون آن شخص عاصي از وحي خدا با خبر شد،توبه نمود و ازو از نيکان گرديد.
خانم دکتر شما هميشه اينقدر فعاليد يا نه مثل برخي اعضا 100 سال يه بار که مي آيد مي ترکونيد؟؟؟ البته ببخشيد که بنده به يه خانم اينطور ميگم - لاهوت
+
به نام خدا چندي پيش سوار تاکسي شدم راننده خيلي چرب زباني مي کرد و با اين کارش هواس همه را پرت مي کرد و کرايه ازشون زياد برمي داشت منم که حواسم بهش بود و نفر آخر ايشون متوجه نشدن که همه پياده نشدن يه دفعه پيش خودش گفت عجب خرشون کردم زياد گرفتم منم نامردي نکردم سرما از تو کتاب آوردم بالا که متوجه من بشه وقتي خواستم پياده شم گفتم کسي خر نبود همه واگذارت کردن به آخرت و اومدم....
+
ماه عسل امسال کولاک بود فکر کنم احسان عليخاني ديگه بهشتا کنترات برداشته جايي براي کس ديگه نذاشته رسوندن يه يتيم به پدر و مادر - بچه ي گمشده به خانواده - شادي دل بچه ايي که پدرش زنداني بود- خوشحالي خانواده اي چشم انتظار براي شهيدشون- خواستگاري براي پيرمود ساکن سالمندان و ............
بهشت نوشه جونش - پرنسس
+
طواف با امام...
مي خواست به حج مشرف شود. از بس با حياء بود دلش نمي خواست هنگام طواف با مردي برخورد کند.
پدرش به او گفته بود ذکر «يا عليم يا خبير» را زياد بگو.
زمان طواف رسيد. ازدحام جمعيت زياد بود. مانده بود چه کند!
ديد راهي جلويش باز شد...
کسي به گوشش گفت: خودت را به امام زمانت بسپار و در اين فضا با او طواف کن.
دست به عباي امامش شد. تا هفتمين دور طواف.
مي گفت تا آخرش انگشت کسي هم به او نخورد!
▌► | ► | ◄