• وبلاگ : سلام شهدا
  • يادداشت : دوران يعني....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زبيري دير 

    كاروان اسرا


    كاروان اسرا به سوي شام روان است، و در هر شهر و قريه اي به نشانه پيروزي! اسرا را در ميان انظار مي گردانند...

    نثار دشنام توسط غافلان انسان نما و مرعوبان از خدا بي خبر، كمترين اهانت ها بود...


    مي گويند: كاروان اسراي جنگي ايران بعد از عمليات والفجر مقدماتي ، در ماشينها بدون حفاظ شهر به شهر گردانده مي شد ، و مردم شهر ها با پرتاب سنگ از اين باصطلاح مجوسان نا مسلمان! پذيرايي مي كردند!
    در شهر بغداد اهانتها به اوج خود رسيد؛ به ناگاه از ميان خيل اسرا يكي برخواست و با صدايي رسا سورهء جمعه را با لحني محزون قرائت نمود

    يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
    ديگر نه سنگي است و نه دشنامي؛ ولي باران باتون و لگدها ، پهلو و دندانها را نشانه گرفته اند...

    آنان كه رفتند كاري حسيني كرده اند،آيا ما توانستيم رسالت زينبي خود را به انجام رسانيم؟!
    يا تنها پيكرهاي مطهر شهدا را با تني خسته از جبهه ها آورديم ، و فرهنگ ناب عاشقي را در همان جبهه دفن نموديم!!!