: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
زمانی که در قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعدا آن ها را بشویند . بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند، آن ها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از این که چه کسی این کار را انجام داده، در شگفت می ماندند . سرانجام، یک روز این معما حل شد و شخصی خبر آورد که آن کس که به دنبالش بودید، کسی جز تیمسار بابایی، فرمانده قرارگاه نیست . از آن پس، بچه ها از بیم آن که مبادا زحمت شستن لباس هایشان بر دوش شهید بابایی بیفتد، یا آن ها را پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت .
____________
شهدا در قهقه مستانه عند ربهم یرزقونند....
بعدنوشت: عید بزرگ امامت و ولایت بر همگان مبارک
بعدتر نوشت: سادات عیدی ما به گردن شما باشه دعا برای فرج مولای مهربونمون و عاقبت بخیری همه ی مسلمونا....
نوشته شده توسط : لاهوت