: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
سلام
"پدر" کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت.
کودک هم می خواست "پدر" را بلند کند.
وقتـے روـے زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای "پدر" حلقه کرد تا پدر را بلندکند ولـے نتوانست.
با خود گفت حتماً چند سال بعد می توانم.
بیست سال بعد توانست پدر را بلند کند.
"پدر" سبک بود.
به سبکـے یک "پلــــــــاک" و "چند تکه استــــــــخوان" …
ـــــــــــــــــــــ
بعد نوشت:شهدا در قهقه مستانه عند ربهم یرزقونند....
بعئتر نوشت: مکه ، غدیر ،عشق به حیدر ، مباهله کم کم صدای غم انگیز غافله
آهسته گویمت! تو فقط روضه گوش کن ناموس اهلبیت کجا؟ و شمر و حرمله؟؟؟
نوشته شده توسط : لاهوت